پادشاهي پارسايي را ديد ، گفت : هيچت از ما ياد آيد ؟ گفت : بلي وقتي كه خدا را فراموش مي كنم .

ۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀ

فقيهي پدر را گفت : هيچ از اين سخنان رنگين دلاويز متكلمان در من اثر نمي كند ، به حكم آن كه نمي بينم مر ايشان را فعلي موافق گفتار .

ترك دنيا به مردم آموزند      خويشتن سيم و غله اندوزند

عالمي را كه گفت باشد و بس    هر چه گويد نگيرد اندر كس

ۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀ

يكي را شنيدم از پيران مربي كه مريدي را همي گفت : اي پسر ، چندان كه تعلق خاطر آدميزاد به روزي است اگر به روزي ده بودي به مقام از ملائكه در گذشتي .

ۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀ

يكي از ملوك بي انصاف پارسايي را پرسيد : از عبادت ها كدام فاضلتر است . گفت : ترا خواب نيم روز تا در آن يك نفس خلق را نيازاري .

در ادمه ببينيد